فقط خدا تنهاست

پنج نفر در تاریخ بسیار گریستند

w267
۱-حضرت ادم برای بهشت انقدرگریه کرد که رد اشک بر گونه اش افتاد.

۲–حضرت یعقوب به اندازه ای برای یوسف خود گریه کرد که نور دیده اش را از دست داد.

۳- حضرت یوسف در فراق پدر گریه کرد که زندانیان گفتند یاشب گریه کن یا روز.

۴-فاطمه زهرا در فراق پدر انقدر گریه کرد که اهل مدینه گفتندما را به تنگ اوردی با گریه هایت…
یا شب گریه کن یا روز…

۵_ امام سجاد بیست تا چهل سال در مصیبت و عزای پدرش گریه کرد.
هر گاه اب و خوراکی برایشان میاوردند گریه میکردند

ومی گفتند هرگاه قتلگاه فرزندان فاطمه را به یادمیاورم گریه گلویم رامی فشارد.

اما یک نفر خیلی گریه کرده و هنوز هم گریه می کند…

او هر صبح وشام بر مصیبت جد بزرگوارش خون گریه می کند.

آقا من اصل انتظار تورا برده ام از یاد با انتظارهای فراوانم از شما…
اللهم عجل لولیک الفرج
دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:, :: 19:15 :: نويسنده : سوگل

w535

دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:, :: 19:14 :: نويسنده : سوگل
زندگی‌ مانند یک پتوی کوتاه است.
آن را بالا می‌کشید، انگشتان پایتان بیرون می زند؛
آن را پایین می‌کشید شانه‌هایتان از سرما می لرزد...

آدم های وسواسی؛
مدام در حال تست اندازه پتو هستند و زندگی را نمی فهمند!
ولی‌ آدم‌های شاد؛
زانوهای خود را کمی‌ خم میکنند و شب راحتی‌ را سپری می کنند.
دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:, :: 19:13 :: نويسنده : سوگل
✔از یه متخصص ارتوپد سوال شد چطوری خدا رو شناختی؟
گفت:کنار دریا،مرغابی را دیدم که پایش شکسته بود،
مرغابی پایش را داخل گل های رس مالید سپس پشت خوابید

و پایش را سمت نور خورشید گرفت تا خشک شود و
اینگونه پای خود را گچ گرفت
فهمیدم خدایی هست که به او آموزش داده...

به خودت نگاه کنی خداشناش می شوی

« من عرف نفسه فقد عرف ربه»
...هرکس خودش رابشناسد خدا را خواهد شناخت...
دو شنبه 18 آبان 1394برچسب:, :: 19:9 :: نويسنده : سوگل

میخواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که: پدر تنها قهرمان بود.....
عشق تنها در اغوش مادر خلاصه میشد.....
بالاترین نقطه زمین شانه های پدر بود....
بدترین دشمنانم خواهران وبرادرانم بودند......
 تنها دردم زانوهای زخمی ام بودند.....
تنها چیزی که میشکست اسباب بازی هایم بود.....
 ومعنای خداحافظی تا فردا بود.........
به امید روزی که صدای (انالمهدی)را از سرزمین حجاز بشنویم.

پنج شنبه 14 آبان 1394برچسب:, :: 13:34 :: نويسنده : سوگل
✔جمله ناب

آیت الله مجتهدی : آنچه ازسر گذشت ؛ شد سرگذشت!!!
حیف بی دقت گذشت؛ اما گذشت!!!
تاکه خواستیم یک «دوروزی» فکرکنیم!!!!!!!
بردرخانه نوشتند؛ درگذشت..‌.✔
پنج شنبه 14 آبان 1394برچسب:, :: 13:33 :: نويسنده : سوگل

رفیق های بی مرام:

یه حدیث قدسی هست که خیلی عجیبه.ادمو از خجالت آب میکنه.
خدا میگه :
"یا مطلقا فی وصالنا، ارجع. و یا محلفا علی هجرنا،

کفر. انما ابعدنا ابلیس لانه لم یسجد لک، فواعجبا، کیف صالحته و هجرتنا"

میدونی یعنی چی؟
فرض کن یه رفیقی داری که عاشقشی و خیلی دوستش داری.براش همه کار میکنی.
مثلا یه روز تو خیابون راه میری و میبینی یه نفر داره با رفیقت دعوا میکنه،

و شما میری جلو و برای دفاع از دوستت ،با اون طرف دعوا میکنی

کتک کاری میکنی و دیگه باهاش قهر میکنی.چون دوستت رو زده.
اما بعد از چند روز میبینی دوست و رفیقت داره با اون آدم راه میره

و میگه و میخنده.چه حالی پیدا میکنی؟به دوستت میگی بابا

من بخاطر تو با اون دعوا کردم و حالا تو رفتی با اون رفیق شدی و خوش میگذرونی؟!!!
آره.قضیه ما و خدا هم همینطوره.معنی حدیث بالا همینه.

خدا میگه من شیطان رو بخاطر اینکه بر تو سجده نکرد از خودم روندم.

اما تو حالا رفتی با اون دوست شدی و منو ترک کردی؟؟؟!

"ای کسی که وصال ما را ترک کرده ای، برگرد.

و ای کسی که بر جدایی از ما سوگند خورده ای،

سوگند خود را بشکن.ما ابلیس را برای این از خود راندیم که بر تو سجده نکرد

پنج شنبه 14 آبان 1394برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : سوگل
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟

گفت:آن خدایی که فرشته مرگش ،

مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند،
محال است فرشتگان روزیش مرا گم کنند.
پنج شنبه 14 آبان 1394برچسب:, :: 13:29 :: نويسنده : سوگل

گاهی اگر دعایت مستجاب نشد

گـاهـی اگــر دعـایت مسـتجاب نشـد، بـرو و گــوشـه ای بنـشـیـن…

زانـوهـایـت را بغـل بگـیـر و یک دل سـیـر گــریـه کـن…

god5.jpg

شــایـد لازم باشــد میـان گــریه هـایـت بگــویی
.:: اللهُـمَّ اغـفِــر لِیَ الـذُنوبَ الّـتـی تَحـبِـسُ الـدُّعــا ::.

خــدایا! ببخـش آن گـناهـانم را کـه دعــایم را حــبـس کــرده اسـت…

liner-24.gif

پنج شنبه 14 آبان 1394برچسب:, :: 13:27 :: نويسنده : سوگل

وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ

ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:
ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ.

ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ،

ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ

ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.
ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ.

ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ

ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ.

ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ

ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ

ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.
ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ،

ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...
"شهید حسین خرازی"
شرمشان باد، کسانی، که با اختلاس،

دزدی و رانت خواری به خون و راه شهیدان خیانت کردند و می کنند

پنج شنبه 14 آبان 1394برچسب:, :: 13:25 :: نويسنده : سوگل
درباره وبلاگ

بسم الله الرحمن الرحیم می خواهم بالحظه های پرامید, زیستنم راهویت بدهم وازروزمرگی های غفلت آوررهاشوم. می خواهم ازکشتزارعمرم طلادروکنم, پس به تابلوی زندگیم رنگ شاداب صاحب الزمان میزنم. برای همین خواستم عهدنامه ای باشماداشته باشم وبه شماقول می دهم محض خاطرت به آن وفاداربمانم تابدانی برای همیشه به یادت هستم. برای همیشه به یادت هستم. شیعیان خواب بس است برخیزید هجرارباب بس است برخیزید یادمان رفته که مهدی هم هست یادمان رفته که اومنتظراست یادمان رفته که اوپشت دراست
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان فقط خدا تنهاست و آدرس sogolfx.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان